محمود جمعه پور؛ سیده شبناز اتحاد؛ فرشاد نوریان
چکیده
ظهور رویکردهای جدید برنامهریزی شهری، افقی تازه از این علم را نمایان میسازد. رویکردهایی که به جای الویتدهی به کالبد شهر، زمینههای مختلف آن را دربر میگیرد. در این رویکردها، نگاه به شهر، به عنوان سیستمی اکولوژیکی-اجتماعی بر نگاه کالبدی صرف غالب شده و توانسته روابط اکولوژیکی- اجتماعی موثر بر شهر را شناسایی و از آنها در جهت رفع ...
بیشتر
ظهور رویکردهای جدید برنامهریزی شهری، افقی تازه از این علم را نمایان میسازد. رویکردهایی که به جای الویتدهی به کالبد شهر، زمینههای مختلف آن را دربر میگیرد. در این رویکردها، نگاه به شهر، به عنوان سیستمی اکولوژیکی-اجتماعی بر نگاه کالبدی صرف غالب شده و توانسته روابط اکولوژیکی- اجتماعی موثر بر شهر را شناسایی و از آنها در جهت رفع مسائل شهری بهره ببرد. شهر اکولوژیک، شهری هماهنگ با طبیعت، به دنبال تحقق پویایی اقتصادی و عدالت اجتماعی است. در این بین شهر بجنورد، با پتانسیلهای بومشناختی و طبیعی از جمله شهرهایی است که با وجود زمینههای اکولوژیکی در آن، به دلیل تغییرات ناگهانی رشد جمعیت شهری و توسعههای اخیر، از حرکت در مسیر توسعه شهری پایدار، بازماندهاست. پژوهش حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی و اکتشافی، با استفاده از شیوه آیندهپژوهی صورت گرفته که به شناسایی قابلیتها، محدودیتها و یا زمینههای تحقق شهر اکولوژیک در بجنورد میپردازد. هدف پژوهش، آن است که با شناخت زمینههای شهر اکولوژیک در بجنورد و با بهرهگیری از تکنیک آیندهپژوهی و در قالب مصاحبه دلفی و سناریوها، رویکرد را بومیسازی کند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که سه مولفه اساسی مدیریت هوشمند شهری، حفاظت محیط-زیست شهری و نیز ارتقا کیفیت حملونقل عمومی در کنار کارایی مصرف انرژی در دستیابی به شهر اکولوژیک بجنورد، ضرورت دارد.
محمود جمعه پور
چکیده
به نظر میرسد که ما در مسئله شهر تهران، پایتخ ت از هماهنگی با تغییرات جامعه به دورماندهایم. ما اغلب با آنچه کاول اونز[1] یک نقص اجرایی مینامد مواجهیم. دنبال کردن روشهایی که آشکارا غیرمفید و ناکارآمد هستند و آنطور که باربارا تاچمن[2] مینامد، سرچوبی[3] و در ناتوانایی خارج شدن از جبر ساختاری و نهادی غالب گرفتار آمدهایم. این جبر ...
بیشتر
به نظر میرسد که ما در مسئله شهر تهران، پایتخ ت از هماهنگی با تغییرات جامعه به دورماندهایم. ما اغلب با آنچه کاول اونز[1] یک نقص اجرایی مینامد مواجهیم. دنبال کردن روشهایی که آشکارا غیرمفید و ناکارآمد هستند و آنطور که باربارا تاچمن[2] مینامد، سرچوبی[3] و در ناتوانایی خارج شدن از جبر ساختاری و نهادی غالب گرفتار آمدهایم. این جبر ساختاری و نهادی، نیاز به تغییر نگرشی و پارادایمی در این زمینه را گوشزد میکند. بهجای توجه به فرایند شکلگیری تهران و تبدیلشدن آن به یک مسئله، برخورد پروژهای با آن داریم. درحالیکه بسیاری از عوامل تبدیل شهر تهران به یک کلانشهر مسئلهدار همچنان عمل میکند. ما نیازمند نگرش فرایندی و یک مهندسی معکوس در فرایندی هستیم که در طی بیش از دو سده منجر به شکلگیری تهران امروز شده است. ما نیازمند تغییر نگرش اساسی به رویه و روشهای مرسوم برنامهریزی به نگاه کلی، سیستمی، فرآیندی و دورنگر هستیم. بهجای جزئینگری و نگرش انتزاعی، دورنگری بهجای نزدیکبینی، برخورد فرایندی بهجای پروژهای، نگاه برنامه محور بهجای روزمرگی و ...، راههای حل معضل تهران و ساماندهی مسئله پایتخت را گوشزد میکنند. نتایج تحلیل بر راهبرد مدیریت یکپارچه و سیستمی در چارچوب پیوندهای منطقهای و فرامنطقهای و نگرش اکولوژیکی به توسعه کلانشهر، ایجاد تعادل بین محیط طبیعی و محیط انسانی، تعادل منطقهای و توجه به ظرفیتهای اکولوژیکی منطقه کلانشهری تأکید میکنند. [1]. Cowell Owens [2]. Barbara Tuchman [3]. Wooden headedness