سمیه زندیه؛ مظفر صرافی
چکیده
منفعت عمومی مفهومی پرمناقشه در نظریههای برنامهریزی فضایی بوده است. این مناقشات، با دلالت بر نبود وفاق بر سر چیستی (و بودونبود) مفهوم منفعت عمومی، منجر به توسعهی نظریههای مختلفی در و دربارهی برنامهریزی فضایی شده و گاه تا جایی پیش رفتهاند که مشروعیت برنامهریزی را به چالش بکشند. این مقاله با تأکید بر ضرورت پرداختن به این ...
بیشتر
منفعت عمومی مفهومی پرمناقشه در نظریههای برنامهریزی فضایی بوده است. این مناقشات، با دلالت بر نبود وفاق بر سر چیستی (و بودونبود) مفهوم منفعت عمومی، منجر به توسعهی نظریههای مختلفی در و دربارهی برنامهریزی فضایی شده و گاه تا جایی پیش رفتهاند که مشروعیت برنامهریزی را به چالش بکشند. این مقاله با تأکید بر ضرورت پرداختن به این مفهوم بنا نداشته که پاسخی قطعی و غایی به پرسش چیستی منفعت عمومی بدهد، بلکه با مقدم دانستن درک این مناقشات، در پی صورتبندی پاسخهایی بوده است که به پرسش منفعت عمومی در برنامهریزی فضایی داده شدهاند. به این منظور این مقاله، با بهکارگیری روش فراترکیب کیفی، بر درک چشماندازهای هستیشناسانهی مختلف دربارهی رابطهی بین امر اجتماعی و امر فردی تأکید کرده و بر آن بوده است تا رد این چشماندازها را بر شکلگیری مفهوم منفعت عمومی در نظریه و عمل برنامهریزی فضایی در دوازده سنت فکری اثرگذار در برنامهریزی بگیرد. این دوازده سنت نشان از غلبهی چهار رهیافت فردگرا، جهانشمول، تکثرگرا و انتقادی به منفعت عمومی در برنامهریزی فضایی دارند. در چارچوب این چهار رهیافت این مقاله به سه پرسش پرداخته است: چه پیوندی میان فرد و اجتماع وجود دارد؛ آنچه مشترک و شکلدهندهی منفعت عمومی است چیست؛ و چگونه میتوان آن را تحقق بخشید؟
کیانا اعتمادی؛ مظفر صرافی؛ سحر ندایی طوسی
چکیده
از جمله سیاستهای توسعه منطقهای ایجاد مناطق آزاد تجاری[1]، مناطق ویژه اقتصادی[2] یا مناطق پردازش توسعه صادرات[3] به نحوی است که باعث ارتقا ظرفیت اجتماعات برای پاسخگویی به نیازها گردد. درحالیکه در این مناطق بیشتر "توسعۀ جزیرهای" با انتشار کمینۀ آثار به منطقه را شاهد بوده و توسعه در مورد وضعیت زندگی جامعه محلی رخ نداده است. هدف این ...
بیشتر
از جمله سیاستهای توسعه منطقهای ایجاد مناطق آزاد تجاری[1]، مناطق ویژه اقتصادی[2] یا مناطق پردازش توسعه صادرات[3] به نحوی است که باعث ارتقا ظرفیت اجتماعات برای پاسخگویی به نیازها گردد. درحالیکه در این مناطق بیشتر "توسعۀ جزیرهای" با انتشار کمینۀ آثار به منطقه را شاهد بوده و توسعه در مورد وضعیت زندگی جامعه محلی رخ نداده است. هدف این پژوهش به تبیین نقش توسعهای منطقه آزاد چابهار بر محدوده فراگیر (منطقه مکران) اختصاصیافته است. این هدف با استفاده از روش شبهتجربی[4]، در قالب گامهایی متواتر برآورده میشود؛ نخست، اندازهگیری مدل مفهومی شامل معیارها و شاخصها، درنتیجۀ فراتلفیق اسنادی و مصاحبهها تعریف و با استفاده از دادههای آماری و فضایی در مقاطع زمانی پیش و پس از احداث منطقه موردسنجش قرار گرفت. نتایج، از طریق مصاحبه با کنشگران اعتبارسنجی شده و در قالب روش متاسوات، پیشنهادهای راهبردی برای ارتقا نقش منطقه آزاد چابهار ارائه میشوند. نتایج نشان میدهد با احداث این منطقه آزاد، ظرفیتهایی برای توسعه ایجاد شده؛ اما چون این منطقه از ابتدا فاقد برنامهریزی بلندمدت و پیوستهای اجتماعی بوده، پدیدههای نامطلوبی ازجمله جداییگزینی اجتماعی و توسعه نامتوازن را به همراه داشته است. منطقهای تجاری که انتظار میرفت توسعه را به منطقۀ فراگیر نشر دهد، به گرهای بدل شده که جمعیت را به شهر سرازیر کرده؛ اما از عهدۀ برآورده ساختن انتظارات ساکنان برنیامده است.