مریم ازنب؛ جمال الدین هنرور؛ محمد مهدی سروش؛ فائزه طاهری سرمد
چکیده
بدون شک، محرمیت با ابزار سلسلهمراتب فضایی، یکی از معیارهای اصلی طراحی و ساخت شهرهای اسلامی بوده است. تأکید اسلام بر محرمیت، باعث شده که این مشخصه بر تمامی ابعاد اجتماعی و فرهنگی که معماری، یکی از نمودهای آن است اثر بگذارد. در حقیقت، معماری ساختمانها برای پاسخ به نیازهای فرهنگی و محیطی افراد، طراحی شده است. ازآنجاکه الگوی خانههای ...
بیشتر
بدون شک، محرمیت با ابزار سلسلهمراتب فضایی، یکی از معیارهای اصلی طراحی و ساخت شهرهای اسلامی بوده است. تأکید اسلام بر محرمیت، باعث شده که این مشخصه بر تمامی ابعاد اجتماعی و فرهنگی که معماری، یکی از نمودهای آن است اثر بگذارد. در حقیقت، معماری ساختمانها برای پاسخ به نیازهای فرهنگی و محیطی افراد، طراحی شده است. ازآنجاکه الگوی خانههای معاصر کرمانشاه تا حدودی گواه بر بیتوجهی به اصل محرمیت در معماری و فرهنگ ایران است، ارائه الگویی برای حفظ محرمیت در خانههای امروزی بر اساس گونه شناسی مسکن، یکی از ضروریات مهم به نظر میرسد. هدف از این پژوهش، شناخت سلسلهمراتب فضایی در ایجاد محرمیت درگونه شناسی تاریخی خانههاست. با بررسی سلسلهمراتب فضایی در ایجاد محرمیت، سیر تحول این فضاها در خانههای سه دوره، موردبررسی قرار گرفت. روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی، با تأکید بر روش استدلال منطقی است. یافتههای تحقیق نشان میدهد که در خانههای تاریخی (دوره سنتی و انتقال) کرمانشاه، سلسلهمراتب در ورود به خانه با نیازهای ساکنان متناسب بوده است که این تناسب، کمتر در اولویت توجه طراحان امروزی قرارگرفته است. ازاینرو، با ایجاد سلسلهمراتب در فضای ورودی، علاوه بر ایجاد محرمیت، میتوان به تعریف درستی از فضاهای خصوصی و نیمهخصوصی در خانههای معاصر (تجدد) دست یافت و از اختلال در کاربری و هویت دیگر فضاها جلوگیری به عمل آورد.
معصومه شفیعی؛ علی اکبر تاج مزینانی؛ بهرنگ صدیقی
چکیده
پژوهش حاضر، با اتخاذ زاویۀ دیدِ دیرینهشناسیِ سیاست، به کاوش در فضای گفتمانیای پرداخته است که منجر به پدیداریِ ابژۀ سیاستهای مسکن پس از انقلاب بهمثابه تنها ابژۀ ممکن و مطلوب گردیده است، تا از این طریق به درک درستی از قواعدی که بر اجزای پراکندۀ گفتمانِ به پیش برندۀ سیاستگذاری مسکن در ایران پس از انقلاب حاکم است، نائل گردد. بدین ...
بیشتر
پژوهش حاضر، با اتخاذ زاویۀ دیدِ دیرینهشناسیِ سیاست، به کاوش در فضای گفتمانیای پرداخته است که منجر به پدیداریِ ابژۀ سیاستهای مسکن پس از انقلاب بهمثابه تنها ابژۀ ممکن و مطلوب گردیده است، تا از این طریق به درک درستی از قواعدی که بر اجزای پراکندۀ گفتمانِ به پیش برندۀ سیاستگذاری مسکن در ایران پس از انقلاب حاکم است، نائل گردد. بدین منظور از ابزار تحلیل گفتمان فوکویی استفادهشده است. نتایج، نشانگرِ انحرافی است که در صورتبندی ابژۀ سیاستهای مسکن پس از انقلاب در برنامههای توسعه از گفتمانِ مصرح در قانون اساسی رخ داده است، بهگونهای که طیِ جریانِ حکومتمندشدنِ سیاستهای مسکن؛ سطوحِ ظهور، مراجع حدگذاری، و چارچوبهای طبقهبندی، شکلی خاص، محدود، و حکومتپذیر از ابژه، بهمثابه انسانی اقتصادی، را دیدنی و رؤیتپذیرکردند که منجر به این شد که مسکن از حقی همگانی به امتیازی ویژه بدل شده و از دسترس همگان خارج گردد.