سمیه زندیه؛ مظفر صرافی
چکیده
منفعت عمومی مفهومی پرمناقشه در نظریههای برنامهریزی فضایی بوده است. این مناقشات، با دلالت بر نبود وفاق بر سر چیستی (و بودونبود) مفهوم منفعت عمومی، منجر به توسعهی نظریههای مختلفی در و دربارهی برنامهریزی فضایی شده و گاه تا جایی پیش رفتهاند که مشروعیت برنامهریزی را به چالش بکشند. این مقاله با تأکید بر ضرورت پرداختن به این ...
بیشتر
منفعت عمومی مفهومی پرمناقشه در نظریههای برنامهریزی فضایی بوده است. این مناقشات، با دلالت بر نبود وفاق بر سر چیستی (و بودونبود) مفهوم منفعت عمومی، منجر به توسعهی نظریههای مختلفی در و دربارهی برنامهریزی فضایی شده و گاه تا جایی پیش رفتهاند که مشروعیت برنامهریزی را به چالش بکشند. این مقاله با تأکید بر ضرورت پرداختن به این مفهوم بنا نداشته که پاسخی قطعی و غایی به پرسش چیستی منفعت عمومی بدهد، بلکه با مقدم دانستن درک این مناقشات، در پی صورتبندی پاسخهایی بوده است که به پرسش منفعت عمومی در برنامهریزی فضایی داده شدهاند. به این منظور این مقاله، با بهکارگیری روش فراترکیب کیفی، بر درک چشماندازهای هستیشناسانهی مختلف دربارهی رابطهی بین امر اجتماعی و امر فردی تأکید کرده و بر آن بوده است تا رد این چشماندازها را بر شکلگیری مفهوم منفعت عمومی در نظریه و عمل برنامهریزی فضایی در دوازده سنت فکری اثرگذار در برنامهریزی بگیرد. این دوازده سنت نشان از غلبهی چهار رهیافت فردگرا، جهانشمول، تکثرگرا و انتقادی به منفعت عمومی در برنامهریزی فضایی دارند. در چارچوب این چهار رهیافت این مقاله به سه پرسش پرداخته است: چه پیوندی میان فرد و اجتماع وجود دارد؛ آنچه مشترک و شکلدهندهی منفعت عمومی است چیست؛ و چگونه میتوان آن را تحقق بخشید؟