مجتبی رفیعیان؛ دلارام شجاعی
چکیده
پایداری اجتماعی جهت پاسخ به مشکلات و معضلات اجتماعی شهرها و بهعنوان بعدی کارا در رسیدن به توسعه پایدار شهری، گفتمانی است که در دو دهه اخیر بسیار موردتوجه و استقبال محققین شهری قرارگرفته و پژوهشگران با ابعاد مختلف محیط ساختهشده شهری به آن نگریسته اند. مسئله پایداری اجتماعی، محیط ساختهشده، دموکراسی، ایدئولوژی، مشارکت.ای ...
بیشتر
پایداری اجتماعی جهت پاسخ به مشکلات و معضلات اجتماعی شهرها و بهعنوان بعدی کارا در رسیدن به توسعه پایدار شهری، گفتمانی است که در دو دهه اخیر بسیار موردتوجه و استقبال محققین شهری قرارگرفته و پژوهشگران با ابعاد مختلف محیط ساختهشده شهری به آن نگریسته اند. مسئله پایداری اجتماعی، محیط ساختهشده، دموکراسی، ایدئولوژی، مشارکت.ای که حائز اهمیت است فقدان یک پژوهش جامع و نظاماند در حوزه محیط های ساختهشده شهر، سیاستها و برنامه های شهری است. ازاینرو، هدف از این پژوهش یک مرور فراترکیب از منابع منتخب جهت روشن شدن ابعاد پایداری اجتماعی در این حوزه ها است. جهت رسیدن به این هدف، با کدگذاری داده ها و استفاده از نرم افزار MAXQDA، چهار مقوله شکل شهر، سیاست ها و برنامه ها، ابعاد و ویژگی ها و زمینه های اصلی پایداری اجتماعی را شناسایی کرده است. با درک و تبیین مقوله های بیانشده، نتیجه مطالعات در یک چارچوب پایداری اجتماعی، شامل مفهومسازی، سیاستگذاری و اقدام در محیطساخته شده شهری ارائه میگردد. این ابعاد هرکدام در ترکیبی فراتر با یکدیگر، وارد گفتمان های دموکراسی محور، مشارکت محور و ایدئولوژی محور می شوند. با درک عمیق از نتایج، زمینه ای برای مطالعات آینده فراهم میشود تا بتوانند مطالعات بیشتری در هریک از گفتمان های مطرحشده و تلاش برای پیوند مؤثرتر آنها با پایداری اجتماعی انجام دهند.
مجتبی رفیعیان؛ زهرا رحمتی؛ هاشم داداش پور
چکیده
امروز با گسترش شهریشدن، بیشازپیش شاهد فضامند شدنِ منطقِ رقابتی و توسعه در جهان پیرامون هستیم. به بیانی دیگر میتوان گفت آنچه در قالب انواع طرحها و برنامهها بدانها برخورد میکنیم، بهنوعی نمایندۀ منطقِ نامبرده تلقی میشود. بهعنوان مصداقی از این طرحها و برنامهها، این نوشتار به ترسیم فضای منازعه شکلگرفته پیرامون محدوده ...
بیشتر
امروز با گسترش شهریشدن، بیشازپیش شاهد فضامند شدنِ منطقِ رقابتی و توسعه در جهان پیرامون هستیم. به بیانی دیگر میتوان گفت آنچه در قالب انواع طرحها و برنامهها بدانها برخورد میکنیم، بهنوعی نمایندۀ منطقِ نامبرده تلقی میشود. بهعنوان مصداقی از این طرحها و برنامهها، این نوشتار به ترسیم فضای منازعه شکلگرفته پیرامون محدوده طرح توسعه دانشگاه تهران با بهرهگیری از روش کیفی گرانددتئوری میپردازد. یافتههای پژوهش نشان میدهد، بهواسطه در هم تنیدگی عقلانیت آکادمیک و شبکههای قدرت، دانشی که دغدغۀ خیر عمومی دارد، تولید میشود و مسئله را که در اینجا ضرورت بخشی به ایجاد دانشگاه سبز، کارآفرین و هوشمند است، خلق میکند. بهطور همزمان این دانش خاص تولیدشده توسط روابط قدرت مشروعیت بخشی میشود. اینجاست که منطق توسعه در فرم فضایی خاصی بازتولید میشود. یکی از وجوه اشتراک این فضامندی در مفهوم عام منطق توسعه، انواع سلب مالکیتها[1] و برونرانیهاست. این سلب مالکیت در کنار همۀ اعمال قدرتها، مقاومتهایی را از سوی اهالی محله وصال در پی دارد. در نهایت مجموعه این نیروهای متکثر دخیل و شکلگرفته حول طرح توسعه دانشگاه تهران ترسیمشده و با اتکا به روششناسی نسبت ادعاهای طرح مذکور با میدان واقعیت سنجیده میشود. [1]. Dispossession
شادی شکری یزدان آباد؛ محمدرضا پورجعفر؛ مجتبی رفیعیان
چکیده
رشد سریع جمعیت شهرنشین باعث بروز مشکلات شده است. یکی از این رویکردهای نوین برای حل مشکلات، شهرهای هوشمند هستند. هدف این پژوهش بررسی میزان سازگاری شهرهای هوشمند با زمینه و بستر آنها است. پژوهش بنیادی -کاربردی است. از فراترکیب که یکی از روشهای فرا مطالعه است و تحلیل محتوا استفاده شده است. رویکرد روششناسی آمیخته (کمی- کیفی) بوده و دادههای ...
بیشتر
رشد سریع جمعیت شهرنشین باعث بروز مشکلات شده است. یکی از این رویکردهای نوین برای حل مشکلات، شهرهای هوشمند هستند. هدف این پژوهش بررسی میزان سازگاری شهرهای هوشمند با زمینه و بستر آنها است. پژوهش بنیادی -کاربردی است. از فراترکیب که یکی از روشهای فرا مطالعه است و تحلیل محتوا استفاده شده است. رویکرد روششناسی آمیخته (کمی- کیفی) بوده و دادههای حاصل از این پژوهش که شامل 70 منبع (عمدتاً 2011 تا 2021) است، کتابخانهای است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که اغلب منابع بررسیشده به لحاظ عناوین، فاقد عنوان مشابه با موضوع پژوهش بوده و به لحاظ زمینه محوری، تعداد زیادی از منابع دارای نمونه مطالعاتی هستند اما تنها به پیادهسازی اصول عام هوشمندسازی در نمونه مطالعاتی اکتفا کردهاند. همچنین به لحاظ محتوایی تعداد اندکی از منابع به موضوع بستر در شهرهای هوشمند توجه کردهاند و بهضرورت پرداختن به این موضوع تاکید کردهاند. در پژوهشهای پیشین فقط بهضرورت موضوع سنجش میزان سازگاری شهرهای هوشمند با بسترهای شکلگیری آن تاکید شده است و همین نکته نشان دهنده این است که چالش معطوف به زمینه گرایی در شهرهای هوشمند به صورت مستدل و مستند نیازمند پرداختن بیشتر است و نتایج پژوهش، تائیدی بر این مدعا است که موضوع مورد بحث محمل مهمی در ادبیات برنامهریزی شهری خواهد داشت.