برنامه ریزی توسعه شهری و منطقه ای
محمود مشفق
چکیده
هدف این مقاله مطالعه سطح و روند تحولات شاخصهای تمرکزگرائی جمعیت با توجه به اهداف سیاستهای تعادل منطقهای و شهری طی برنامههای اول تا پنجم توسعه ایران (1394-1368) است. روش تحقیق روندپژوهی جمعیتی و منبع دادهها سرشماریهای کشور است. نتایج نشان میدهد که علیرغم تصریح اهداف توازن و تعادل توسعه منطقهای و شهری در تمامی برنامههای ...
بیشتر
هدف این مقاله مطالعه سطح و روند تحولات شاخصهای تمرکزگرائی جمعیت با توجه به اهداف سیاستهای تعادل منطقهای و شهری طی برنامههای اول تا پنجم توسعه ایران (1394-1368) است. روش تحقیق روندپژوهی جمعیتی و منبع دادهها سرشماریهای کشور است. نتایج نشان میدهد که علیرغم تصریح اهداف توازن و تعادل توسعه منطقهای و شهری در تمامی برنامههای توسعه اول تا پنجم جمعیت در تمامی سطوح ملی، کالبدی، استانی و شهری همواره بهسوی مراکز گرایش داشته است. دو نوع تمرکزگرائی جمعیت تشخیص داده شد، یکی تمرکزگرائی سطح ملی با محوریت البرز جنوبی که همواره مستمر، عام و فراگیر بوده است و بهعنوان نقطه ثقل اسکان جمعیت در سطح ملی عمل کرده است، دوم تمرکزگرائی منطقهای که جریانی ضعیفتر، موقعیتی و غیر فراگیر بوده است که بهعنوان مراکز ثقل منطقهای سکناگزینی جمعیت عمل کرده است. طی دوره زمانی برنامه اول و پنجم توسعه میزان نخست شهری در کشور روبه کاهش نهاده، اما در مقابل شهرهای طبقه دوم جمعیتی (250 -100 هزار)، دارای بالاترین رشدهای جمعیتی و تمامی شهرهای طبقات متوسط جمعیتی (99999-10000) دارای رشد منفی جمعیتی بودهاند. بهطورکلی، نتایج نشان میدهد عدم تعادل منطقهای و شهری در کشور تا حدود کمی تعدیلشده و مراکز ثقل تمرکزگرائی جمعیت شهری ازنخست شهرها به شهرهای مرتبه دوم تغییر نموده است، ولی همچنان رشد جمعیت شهرهای متوسط زیر 100 هزار نفر منفی است؛ لذا میتوان گفت توزیع فضائی جمعیت منطقهای و شهری از وضعیت ساختار پیرامون به مرکز شدید به ساختار پیرامون به نیمه پیرامون در حال تغییر است.
غلامرضا اسکندریان؛ سید احمد فیروزآبادی
چکیده
پدیده اسکان غیررسمی بهعنوان یک دغدغه توسعهای، در برنامه ششم توسعه کشور مورد اشاره قرار گرفته است. رویکردهای مختلفی در مواجهه با آن تجربهشده که رویکرد توانمندسازی، متأخرترین آنهاست. این رویکرد از دهه 70 در کشور تجربهشده اما ارزیابیها نشان از عدم توفیق کامل آن دارد. همین امر، زمینهساز طرح این سؤال شده که آیا این رویکرد از ...
بیشتر
پدیده اسکان غیررسمی بهعنوان یک دغدغه توسعهای، در برنامه ششم توسعه کشور مورد اشاره قرار گرفته است. رویکردهای مختلفی در مواجهه با آن تجربهشده که رویکرد توانمندسازی، متأخرترین آنهاست. این رویکرد از دهه 70 در کشور تجربهشده اما ارزیابیها نشان از عدم توفیق کامل آن دارد. همین امر، زمینهساز طرح این سؤال شده که آیا این رویکرد از کارآیی لازم برای ساماندهی سکونتگاههای غیررسمی، برخوردار است؟ پیگیری پاسخ سؤال با تکیهبر نظرات خبرگان، انجام شد. این پژوهش از نوع کیفی است و از رویکرد روشی نظریه مبنایی تبعیت مینماید. گردآوری اطلاعات، با استفاده از روش مطالعات اسنادی و تکنیک مصاحبه نیمه ساختیافته و تحلیل یافتهها با روش کدگذاری سهگانه دادهها، انجام شد. یافتههای اولیه نشان داد که بررسی نقش رویکرد توانمندسازی، نیازمند نگاهی عمیقتر به ریشههای پیدایش پدیده است. با تدقیق سؤالات و تکمیل فرایند، مقوله "مهاجرت" بهعنوان پرتکرارترین مقوله که توان برقراری ارتباط با سایر مقولات و بسط قضایای نظری را داشت، انتخاب و بهعنوان مقوله مرکزی برای تدوین مدل علّی، استفاده شد. یافتهها نشان داد که ریشههای اسکان غیررسمی در سطوح خرد، میانی و کلان قابل رصد است، بنابراین راهبردها و راهکارهای مدیریت مسئله نیز میبایست در سطوح مختلف دیده شود. تفکیک راهبردهای کلان – مبدأ، میانی – مقصد و خرد – مقصد ازجمله یافتههای پژوهش است. در این پژوهش تأیید شد که رویکرد توانمندسازی در صورت اجرای کامل، در مواجهه با پدیده اسکان غیررسمی مؤثر بوده که در سطح خرد – مقصد، قابل اجراست.
محمود مشفق
چکیده
این مقاله به مقایسه تجربیات کشورهای منتخب آسیایی در زمینهی توزیع متوازن جمعیت میپردازد و تلاش خواهد کرد نشان دهد کدام پاردایمهای برنامهریزی فضایی ـ جمعیتی در توزیع بهینهتر جمعیت نتایج بهتر و مؤثرتری داده است. روش تحقیق، تحلیل اسنادی است و از اسناد معتبر در زمینۀ برنامهریزیهای دولتی استفاده شده است. بهطور کلی چهار نوع ...
بیشتر
این مقاله به مقایسه تجربیات کشورهای منتخب آسیایی در زمینهی توزیع متوازن جمعیت میپردازد و تلاش خواهد کرد نشان دهد کدام پاردایمهای برنامهریزی فضایی ـ جمعیتی در توزیع بهینهتر جمعیت نتایج بهتر و مؤثرتری داده است. روش تحقیق، تحلیل اسنادی است و از اسناد معتبر در زمینۀ برنامهریزیهای دولتی استفاده شده است. بهطور کلی چهار نوع پارادیم برنامهریزی با توجه به اقتصاد جمعیت ـ فضا تشخیص داده شد: الف) دولتهای غیرمتمرکز با پارادایم تمرکززادیی سیاسی – اقتصادی (ژاپن)، ب) دولتهای متمرکز با پارادایم مداخله مستقیم در مدیریت جمعیت ـ فضا (چین و اندونزی). ج) دولتهای متمرکز با پارادایم تمرکززدایی اقتصادی (ایران و کره جنوبی) و د) دولت نیمه متمرکز با پارادایم اولویتبخشی به توسعهی روستایی. نتایج نشان میدهد دولتهای غیرمتمرکز با رویکرد تمرکززدایی اداری – سیاسی و اقتصادی نتایج مثبتتری از توسعهی برابر در سطح ملی و توزیع بهینهی جمعیت بهدست دادهاند. بررسیها نشان داد عدم وجود هماهنگی بین بخشهای کلان، میانی و خرد، فقدان اراده سیاسی لازم برای اجرای طرحهای آمایش سرزمین و عدم پایش برنامهها آمایش سرزمین و توزیع فضایی جمعیت از جمله مهمترین موانع عدم موفقیت راهبردهای توزیع بهینه جمعیت است. در کشورهای با نظام متمرکز برنامهریزی کلید اصلی توفیق برنامهها ایجاد هماهنگیهای بینبخشی و پایش مداوم برنامهها است.